مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران |
قسمت هايي از پيام آقاي مسعود رجوي عيد فطر 1377 : بینالملل رهایی و بازگشت به ارزشها و فطرت انسانی - مسعود رجوی عید فطر ۱۳۷۷
عید فطر بهطور خاص برای مسلمین، بینالملل رهایی و بازگشت به فطرت، ارزشها و حقوق انسانی است. جشنی که بعد از یک ماه مبارزه و مقابله سمبلیک با اجبارات غریزی که خوردن و آشامیدن بارزترین وجوه آن است، برگزار میشود.به تصریح قرآن هدف از روزه گرفتن، مانند عبادات دیگر، چیزی جز رهایی و تقوا و تثبیت ارزشهای انسانی نیست. اثبات و تثبیت ارزشها و حقوق انسان البته ملازم است با نفی و امحاء آلودگیها و ظلمات. یعنی ایستادگی و مقاومت، یعنی مبارزه و مجاهدت برای تزکیه و تطهیر فردی و اجتماعی. تنها از این طریق است که به فلاح و شکوفایی و رستگاری راه میبریم. .......
خدا برای راهنمایی قوم ثمود، صالح (ع) را بر ایشان برانگیخت. مثل همیشه پس از مدتها تبلیغ و مبارزه سیاسی، فقیران و ضعفای قوم به صالح گرویدند و ایمان آوردند. اما اشراف و اشقیا، صالح را سخت مزاحم یافتند. آنها از صالح معجزه و برهانی طلبیدند تا ایمان بیاورند. صالح هم مجعزهیی آورد که حصار و دیوار انحصارات آنها بر آب و مرتع را در هم میریخت. آب و مرتع پایه قدرت اقتصادی در آن روزگار بود. بنابراین باز هم مرتجعان زمان ایمان نیاوردند.
معجزه صالح پیامبر، ماده شتری، شگفت و بالا بلند. میگویند دیگر احشام از او میترسیدند و میگویند که شتر به تنهایی شیر مورد نیاز آن قوم را تأمین میکرد و شاید به همین دلیل آب و سبزی بسیار میخورد.
صالح پیامبر مقرر کرد که شتر را در استفاده از آب و مراتع آزاد بگذارند. آخر انحصار آب و چراگاهها را اشرافیت مرتجع زمان در دست داشتند. بنابراین قرار بر این شد که شتر روز در میان آب بیاشآمد و روز دیگر آبشخور در اختیار سایرین باشد.
قرآن میگوید که این شتر نشانه ”بینش دهنده“ و ”بینا کننده“ یی بوده است که مشرکان و مرتجعان زمان به آن ظلم ورزیدند:
و آتینا ثمود الناقة ، مبصره فظلموا بها و ما نرسل بالایات الا تخویفا...
قرآن تأکید میکند که ما آیتها و نشانیها را جز بهمثابه علائم هوشیار کننده فرو نمیفرستیم. مثل آژیری که اعلام خطر میکند و هوشیاری میطلبد.
این آیت و آزمایشی بود برای آنها که آب و مرتع را در انحصار خود میخواستند و خود را در هر گونه جباریت سیاسی و ”فجور“ اقتصادی مجاز میشناختند. .......
فرجام قوم خمینی حالا بیائید در روزگار خودمان به فرجام قوم خمینی بنگریم. با این تفاوت که از روزگار صالح پیغمبر قرنها گذشته و در عصر کبیر آگاهی و ارتباطات هستیم. در عصر تأثیرگذاری مستقیم افکار عمومی و حضور فعال تودههای مردم در صحنه تاریخ هستیم. در عصر 120هزار شهید و کهکشانی از جاودانه فروغها و گوهرهای بیبدیل زمان هستیم. پیامبران خدا و آخرین آن ـ پیامبر خاتم ـ هم راه را نشان دادهاند. دیگر عصر معجزات گذشته و کار تماماً در کارگاه تکامل در دست عنصر پیشتاز و رهبریکننده است و به چشم میبینیم که قوم خمینی دچار چه نکبتی شدهاند.
آنقدر که خودشان مینویسند: ”اگر این اوضاع ادامه داشته باشد قطعاً به سقوط نظام منجر میشود“ (جمهوری اسلامی) و مثل رفسنجانی اعتراف میکنند که ”ما به جان هم میافتیم و دشمن خوشحالی میکند برای زیر سؤال بردن نظام“ !
تفاوت در این است حالا همان کاری که با معجزه و عذاب مستقیم الهی انجام میشد، با قانونمندیها و حرکت اجتماعی محقق میشود. به عبارت دیگر دست خدا از آستین خلق و مقاومت خلق بیرون میآید و مجازات اتودینامیک جباریت و خیانت از هر سو آنها را فرا میگیرد؛ در حالی که از حصارها و حیلههایی که اندیشیدهاند، دیگر کاری ساخته نیست. همچنانکه قصرهای سنگی ثمود و مهارت آنها در حجاری هم نتوانست از تحقق عذاب الهی جلو گیرد.
به قول قرآن: وظنو ان هم مانعتهم حصونهم من الله فأتاهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بایدهم و ایدی المؤمنین. فاعتبریا اولی الابصار (سوره حشر آیه 2). یعنی «گمان میکردند که قلعه ها و باروهاشان میتواند آنها را از (کیفر) خدا درامان نگهدارد. پس بیامدشان (عذاب) خدا از جایی که گمان نمیکردند و در دلهایشان هراس افکند. (آن چنان که) با دستهای خود وبا دستهای مؤمنان خانه و ساختههایشان را ویران میکردند. پس عبرت بگیرید ای صاحبان خرد و بینش».
مرحله پایانی و مکافات تاریخی قوم خمینی هم ـ اگر ظواهر و مکانیسمها را را کنار بزنیم ـ در مضمون و محتوا تداعی کننده همان عذاب الهی است. همچنان که مریم گفت، دیگر این ما نیستیم که از فرجام کار آنها صحبت میکنیم. خودشان از عذاب و آفتی که آنها را فراگرفته دچار وحشت شدهاند.