۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه

آخوند هميشه گريان خامنه اي : با پذيرش پروتكل الحاقي هر وقت كه بخواهند ميتوانند به بيت رهبري دسترسي داشته باشند

آخوند صديقي، امام جمعه هميشه گريان خامنه‌اي در نماز جمعه تهران ابتدا با ابراز وحشت از بازرسيهاي اتمي و اجراي پروتكل الحاقي و با اشاره به تبديل فردو به مركز تحقيقاتي، دستاورد فعلي رژيم از مذاكرات را انرژي هسته‌يي بي‌يال دم و بي‌خاصيت توصيف كرد
دسترسي به مراكز نظامي و امنيتي ما و به تعبير ديگر بازرسي، حالا هم اين عنصر فرانسوي و ديگران در رسانه‌هاشون در همه جا ميگند ما به هر حال ما در اين معاهده، ما آزاديم در هر وقتي، يعني پروتكل الحاقي مفادش اينه ديگنه، هر زمان و هر مكاني رو بخواهند دسترسي داشته باشند، بيت مقام معظم رهبري باشه، محل استقرار رياست جمهوري باشه، مجلس باشه، هر جا، ادعا بكنند كه ما بوي هسته‌يي از اونجا مي‌شنويم، مراكز موشكي ما باشه، مراكز تسليحاتي ما باشه، به تمام نهانخانه‌هاي ما ميتونند به بهانه هسته‌يي به قول آقايون دسترسي داشته باشند.

پرواز درآتش : 17 خرداد سالگرد پرواز تاريخ ساز مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران گرامي باد

مسعود رجوي رهبر مقاومت مردم ايران
روز 17 خرداد سال 1365 ، بي شك يكي از سرفصلهاي مهم مبارزاتي مردم ايران ومقاومت خونبار آن است . دراين روز با تصميم شجاعانه و قهرمانانه ، آقاي مسعود رجوي و عزيمت از پاريس به جوار خاك ميهن ، آنهم درشرايطي كه آخوندهاي حاكم بر ايران در جنگ ضد ميهني با كشور همسايه عراق اصرار ميورزيدند ، و اين سفر متهورانه ، انبوهي مارك و تهمت را براي آقاي مسعود رجوي و مقاومت ايران به همراه داشت . ولي مگر مسعود  ترسي از مارك و تهمت داشت ؟  براي مسعود رجوي مهم منافع مردم ايران بود . چرا كه ثمره پرواز تاريخ ساز صلح و آزادي را تنها و تنها خلق مظلوم و تحت  ستم ايران بردند ، و با تشكيل ارتش آزاديبخش ملي ايران ، مجاهدين توانستند جام زهر را به گلوي آخوندها و شخص خميني جنايتكار بريزند و به عنوان اصلي ترين عامل ايراني ، خميني را ناچار به پذيرش قطعنامه 598 سركشيدن جام زهر كردند . پس هزار درود و سلام به مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران كه همچون گذشته ، با فداي حداكثر مردم ايران را براي اولين بار صاحب ارتش آزادي بخش ملي كرد . ارتشي متشكل از فداكارترين ، آگاه ترين ، پاك ترين فرزاندان مردم ايران . پس اين روز فرخنده را گرامي ميداريم .

۱۳۹۴ خرداد ۲, شنبه

سوم شعبان ميلاد خجسته پيامر آزادي و خالق تابلوي جاويدان عاشورا ، راهنما و الهام بخش فداي حداكثر به مجاهدين، مبارك باد


سرور شهيدان امام حسين راهبر تاريخي مجاهدين خلق ايران
«مجاهدین خلق ايران مفتخرند که پرچم سرخ حسینی را برافراشته نگه‌داشتند و اجازه ندادند که دین‌فروشان زمان یعنی خمینی و آخوندهای هم‌مسلک او چهره اسلام، چهره حضرت حسین، حضرت‌زینب، عاشورا، فدا و جانبازیها و دیگر پیامهای آنها را کاملاًً محو و نابود کنند. در این مسیر، ما به‌وسیله مسعود، حسین(ع) را دوباره شناختیم. چرا‌که او با الهام از مکتب حسین راه گشود و با تأسی به‌حضرت حسین، فدا و صداقت را در همه سرفصلها، سرلوحه مجاهدین قرار داد و البته خودش پیشاپیش همه تا بن استخوان مؤمن و وفادار به‌حسین و عاشورا و عمل‌کننده به‌پیام فدای حداکثر بود. به‌این‌ترتیب در عصر ما و در نسل ما کلمه عاشورا و «عاشوراگونه» با یک‌صدوبیست‌هزار جاودانه‌فروغ از یک واژه، تبدیل به‌عمل شد، عملی توأم با پرداخت قیمت که ما در همه سرفصلها و در همه پیشرفتهای مقاومت، خیرات آن‌را به‌چشم دیدیم و از آن بهره بردیم. کلمات حسین، زینب، علی‌اکبر، علی‌اصغر، عاشورا، کربلا، فدا، صداقت، جانبازی، پاکباختگی و همه ارزشهای مقدس عاشورای حسینی و کلمات و عباراتی مانند «هیهات منّا‌الذله» برای ما تبدیل به‌یک آرمان زنده و پویا شدند و در استراتژی و تاکتیک و در شیوه تصمیم‌گیری، راهنمای عمل قرار گرفتند…». 
 ملاحظه ‌می‌شود که از نظر امام‌حسین(ع)، هرگونه راه جاری‌شدن حق و عدالت باوجود چنان حاکمیت اموی یا چنین رژیم آخوندی، کاملاًً مسدود است مگرآن‌که امانت‌داران این آرمان و مرام، دست به‌کار شده و شرایط سلطه ارتجاع حاکم از طریق جهاد مجاهدان دگرگون شود.
اگر توجه کرده باشیم، هشدار اصلی که در این فراز از کلام حسین(ع) می‌درخشد، اعلام این دیدگاه مهم است که مسئول استمرار ستم ستم‌گران، همچون سلطه تیره اموی یا حاکمیت دودمان پلید خمینی، بی‌عملی کسانی است که «نسل آگاه» محسوب می‌شوند و با خود‌داری از قیام به‌موقع خویش در ایفای وظایف خود، مرتکب گناه و خیانت به‌امانت شده‌اند.
  این منطق حسین(ع) بود و او فاجعه حاکمیت بنی‌امیه دیروز و بنی‌خمینی امروز را در تمکین «عنصر آگاه» به‌ستمکاران و شانه‌خالی‌کردن از تحمل رنج و فداکاری مجاهدت دربرابر ظالمان دین‌فروش زمانه می‌داند و نسل ما می‌تواند بر‌صدق و درستی کلام حسین(ع) گواهی دهد چرا‌ که رهبری انقلاب مردمی ما توسط آخوندها دزدیده نشد، مگر به‌سبب سکوت و سازش کسانی‌که به‌دستاویزها و بهانه‌های رنگارنگ، از پرچم جهاد و مقاومت مجاهدان دربرابر خمینی و تبار جنایتکارش، کناره گرفتند.
حال‌آن‌که راه ادای این امانت، و تنها راهی که می‌توان و باید به‌پای این ودیعه و تعهد پیمود، همان است که حسین(ع) با قیام عاشورایی خویش سنت‌گذاشت و بهای کوتاهی و نکرده‌های «آگاهان بی‌عمل» را از خون و جان و جانان خویش پرداخت.

براي اطلاع بيشتر :  زيارت پرشور رهبرمقاومت ايران مسعود رجوي از مرقد سرور شهيدان امام حسين

۱۳۹۴ خرداد ۱, جمعه

پيام احمد شاملو و 12 تن از شعرا به مسعود رجوي در4 خرداد 60 و پاسخ مسعود رجوي

احمد شاملو شاعر بزرگ ايران

مسعود رجوي رهبر مقاومت
پيام شاملو و 12تن از شعرا به مسعود رجوي در 4خرداد  : دراين پيام تاريخي احمد شاملو شاعر شاعران ايران زمين به زيباترين و لطيف ترين شكل ممكن حمايت و پشتيباني شاعران ايران زمين را از مجاهدين خلق ايران و مسعود رجوي اعلام كردند .احمد شاملو و 12 تن ديگر از شاعران از جمله مينويسند : براي ما فرصتي مغتنم است ، كه دربزرگداشت اين روز تاريخي و اين تجديد عهد باشما و همه همرزمان مجاهدتان سهيم و شريك باشيم و......

و مسعود ما درجواب به شاملو نوشت : شاعرشاعران، خورشيد درخشان آسمان ادب ايران، احمد شاملو ، براي مجاهدين خلق ايران و مليشياي مردمي و براي همه انقلابيون ايران زمين بطور عام جاي سرافرازي است كه ازحمايت شما وساير دوستانتان ، برخوردار شده اند و ....

به ياد بنيانگذاران مجاهدين خلق ايران ، سخنراني مسعود رجوي

مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران

به یاد بنیانگذاران مجاهدین خلق ایران

سخنراني مسعود رجوي ، سال 1370

مريم رجوي: راز ماندگاری و سرفرازی این نسل در برابر این آزمایش‌ها در چیست؟ در سر چشمه‌اش در ۴ خرداد و در رهبری مسعود

رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران مريم رجوي
مريم رجوي  رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران : به راستی راز ماندگاری و سرفرازی این نسل در برابر این آزمایش‌ها در چیست؟ به نظر من در سر چشمه‌اش در ۴ خرداد و در رهبری مسعود که از همان جا جوشیده است.

پیام ۴ خرداد، تنها در جانبازی و شهادت‌پذیری قهرمانانش خلاصه نمی‌شود. ۴ خرداد مرز دو ایدئولوژی، دو اسلام، دو سیاست و دو دنیای متفاوت را در رهبری مبارزات مردمی‌ترسیم می‌کند. تفاوت اسلام شاه و شیخ و دیگر اسلام‌های استثماری و طبقاتی، با اسلام مجاهدین، از زمین تا آسمان است. در پهنه سیاسی نیز رسم رایج آن بود که خلق در برابر دشمن به‌ پا می‌خاست و بها می‌پرداخت. اما رهبران در بالا با دشمن پل داشتند و جز نادر ستارگانی نظیر مصدق، همیشه سازش می‌کردند. زندان و شکنجه و اعدام هم بود، امّا اراده‌ها را در هم می‌شکست و بسا اتفاق می‌افتاد که رهبران دستگیر شده این حزب یا آن جبهه را از زندان بیرون می‌آوردند تا مبارزات شعله‌ور شده را خاموش کنند و اعتصاب‌ها را بخوابانند. آثار منفی و مسموم کننده چنین تجربه‌های تلخی بر روح و روان مردم، از سرکوب و کشتار دستجمعی بسا بدتر و بیشتر بود. بگیر و ببندها و قتل‌عامهای دشمن مردم را بر می‌آشفت و جوانان را به تداوم مبارزه بر می‌انگیخت، ولی جبونی و تسلیم طلبی در سر بزنگاهها، یأس و نا‌ امیدی می‌پراکند و خودباختگی و بی‌اعتمادی را گسترش می‌داد.
امّا ۴ خرداد نقطه پایانی بر این دوران بود. در آن سحرگاه خونین محمد حنیف، در لحظاتی قبل از تیرباران، سند ماندگاری نسلش را با کلام سیدالشهدا نوشت و به دست دشمن داد: «مرگ برای اولاد آدم لازم گشته، هم‌چنان که گردن بند برای نو‌ عروس. و من برای ملاقات اجداد پاکم چنان مشتاقم که یعقوب برای دیدار یوسف».

حنیف کبیر بلافاصله افزود: «من این وصیتنامه را در حال سلامتی و هوشیاری کافی می‌نویسم». و آنگاه با «هشیاری کافی» نوشت: «فکر می‌کنم که کارهایم به‌طور عام و کلی در راه خدا بوده است». سپس با ذکر نام یکایک یاران همراهش، شهدای بنیانگذار سعید محسن و اصغر بدیع زادگان و مجاهدین شهید محمود عسکری‌زاده و رسول مشکین‌فام، وصیتنامه را با این فراز از قرآن مهر کرد که: «از مؤمنان کسانی به پیمانشان وفا کردند و کسانی در انتظارند و هیچ تردیدی به خود راه نداده‌اند».
شهید والای ما اصغر بدیع زادگان را بارها و بارها با اجاق برقی سوزاندند. آن قدر که از پوست و گوشت گذشت و به نخاع رسید. برای ادامه شکنجه سه بار او را که در آستانه فلج بود مورد عمل جراحی قرار دادند. اما دژخیمان به زانو درآمدند و او را در حالی که اسرار خلق و سازمان پیشتازش را در سینه داشت تیرباران کردند.
با یک چنین اراده و ایمانی بود که حنیف و یارانش بن‌بست مبارزاتی دوران خود را در هم شکستند و به قول پدر طالقانی «راه جهاد را گشودند». در حالی که مرتجعانی مثل خمینی، کارشان از نصیحت و دعاگویی به مقام سلطنت فراتر نمی‌رفت، نظایر بازرگان به عافیت جویی و کسب و کار عادی مشغول بودند و امثال حزب توده نیز مدح « انقلاب سفید» را می‌گفتند.


Bookmark and Share

راز ماندگاری و سرفرازی این نسل

۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

مسعود رجوي : خوشا مجاهديني كه تا امروز به عهدشان وفا كرده‌اند و بي‌سلاح بيشتر و بيشتر با اين رژيم اهريمني چنگ در چنگ شدند و جنگيدند

قسمتي از پيام آقاي مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران در7 آبان86 
مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران
سلام و تبريك و آفرين بر آنها كه در مجاهدتي بي‌همتا، در مبارزه‌يي بغرنج و جانفرسا، در برابر تسليحات كشتار جمعي و تروريسم افسار گسيخته فاشيسم مذهبي و در برابر اشغالگري خزنده و درنده آن در عراق، سينه سپر كردند و سدّ بستند. برملا كردند، به‌كرسي نشاندند و به ثبت دادند. با تحمل فشار و بها و فداي بسيار، كه پايداري پرشكوه پنج ساله در اشرف، نمونه آن است. اگر مجاهدين و ارتش آزادي از 20سال پيش در كنار مرزهاي ميهن در خاك عراق صف نبسته بودند، اگر شيرزنان و كوهمردان اشرف از 5سال پيش عزم صبر و پايداري نكرده بودند، اگر بيش از 80سلسله افشاگري و روشنگريهاي وقفه‌ناپذير بين‌المللي در‌باره تسليحات كشتار جمعي اين رژيم نبود، اگر شوراي ملي مقاومت ايران، به‌رغم همه فشارها، بر مواضع اصولي خود عليه استبداد مذهبي پاي نمي‌فشرد، اگر رئيس‌جمهور برگزيده اين شورا از 4سال پيش، در شرايطي كه احدي را ياراي آن نبود، بر خطر دخالتها و جنايتهاي رژيم آخوندي در عراق، فراتر از خطر اتمي انگشت نمي‌گذاشت، اگر حدود 3700‌فقره دخالتها و جنايتهاي اين رژيم در عراق طي 4سال گذشته برملا نمي‌شد (از ليست 32هزار مزدور گرفته تا 53‌مؤسسه خيريه پوششي رژيم و از ليست 8331‌عراقي كه توسط نيروي قدس براي ترور شناسايي شدند تا 692‌نفر از اعضاي شبكه‌هاي ترور نيروي قدس و وزارت اطلاعات رژيم و ليست 497‌نمايندگي ولي‌فقيه در عراق و 53‌مقام ارشدي كه رژيم ايران در دولت عراق كاشته است)، به‌راستي وضعيت چگونه بود؟ شيخكان سركنگبين هسته‌يي را با عراق سر كشيده و لابد اكنون در شاخ آفريقا مستقر بودند و با بمب اتمي شاخ و شانه مي‌كشيدند. مهمتر اين‌كه تسمه‌هاي ستم‌شيخي بر گُرده مردم ايران محكم مي‌شد و چشم‌انداز سرنگوني روشن نبود. خوشا مجاهديني كه تا امروز به عهدشان وفا كرده‌اند و بي‌سلاح بيشتر و بيشتر با اين رژيم اهريمني چنگ در چنگ شدند و جنگيدند. آري، اشرف ايستاد و جهاني به‌ايستادگي برخاست.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

مسعود رجوي : زندانيهاي مقاوم ، امانت ما و خلق ما هستند . ( مقاله صالح كهندل )

 

 مسعود رجوي : زندانیهای مقاوم، امانت ما و خلق ما هستند ۳مرداد ۱۳۸۹

براستي كه اين جمله آقاي مسعود رجوي رهبر انقلاب مردم ايران خيلي با معني و خيلي دقيق است ، زندانيايي كه عليرغم اينكه در بند و زنجير پاسداران وحشي آخوندهاهستند ، مثل شير مي غرند و از سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران دفاع ميكنند وبدون ترس و بيم ، رژيم فاسد ولايت فقيه را حتي دربند و زنجير هم افشا ميكنند . واقعا كه اين زندانيان مقاوم امانت ما و خلق ما هستند ، و هزاران درود و سلام بر آنها باد .

صالح کهندل زنداني زندان گوهردشت - از چوب پوسيده نايد عماد *

صالح کهندل زنداني زندان گوهردشت
تقریبا هر کس با کمترین تجربه کوهنوردی به خوبی میداند صعود همیشه سخت دشوار، سقوط سهل و آسان است. صعود یعنی غلبه بر نیروی جاذبه زمین که می خواهد فرد را در قید خود نگه دارد و سقوط درست عکس آن یعنی به اسارت نیروی جاذبه زمین در آمدن و در لحظه ای کوتاه با شتابی باورنکردنی به پست ترین نقطه ممکن افتادن و نیست و نابود شدن.
اگر زنگارهای حاصل از چهاردهه حکومت آخوندی را از ذهنمان پاک و با قوانین عام کوهنوردی تاریخ سی وهفت ساله اخیر را مطالعه کنیم آنگاه بخوبی روشن می شود که افراد یا جریانات سیاسی مدعی در این مدت کجا بودند ، به کجا رسیدند ، حال کجاهستند و به کجا خواهند رسید؟
حدودأ یکسال بعد از انقلاب ضد سلطنتی وقتی آخوندهای حاکم فضای سیاسی کشور را به انحصار خود در آوردند و شعار حزب فقط حزب الله – رهبر فقط روح الله سر دادند، جریاناتى مثل حزب توده و فدائیان خلق(اکثریت) … تسلیم تعادل قوای رژیم حاکم شده و از صف خلق خارج و تا چشم باز کردند خود را در آغوش خمینی دیدند و زمان زیادی طول نکشید که از صحنه واقعی سیاسی حذف شدند. اما جریانى مثل مجاهدین خلق ایران چون منافع خود را در منافع مردم تعریف می کرد نه تنها در تعادل قوا تسلیم نشد بلکه در مقابل آن مقاومت کرد و با هزینه گزاف راه تکاملی خود را ادامه داد و حال دوست و دشمن همه بدان معترفند که تنها آلترناتیو واقعی رژیم، مجاهدین خلق هستند.
پس با این حساب هم قانون عام وهم تجربه سی وهفت ساله اثبات می کند، هر کس یا جریان فکری که به هر دلیلی از صف مبارزه برای عدالت و آزادی می برد درکمترین زمان ممکن با شتابى غیر قابل تصور به خانه وزارت اطلاعات پناه می برد و در این داستان هیچ فرقى نمی کند فرد یا حزب، ( شاعر وهنرمند، مذهبی یا غیر مذهبی )باشد . 
چون رژیم از همه بهتر به این موضوع اشراف دارد لذا تور واقعی خود را زیر درخت دشمن اصلی خود یعنی مجاهدین ( زمانی اشرف ، حال لیبرتی) پهن کرده و تمام نیروهای (خارجی و داخلی، بی نشان و با نشان) خود را بسیج کرده كه آنرا بتکانند تا شاخه های خشک و پوسیده از آن کنده و به دام وزارت اطلاعات سقوط بكنند.
البته كنده شدن شاخ و برگ خشك(هرس)براي درخت حياتي است و این از پایه های اساسی هر پدیده زنده است، که هر از گاهی سموم بدن خود را بيرون بريزد تا سالم بماند و به حرکت خود ادامه دهد و زائده و سموم یک تفکر یا جریان انقلابی و پویا همانند ویروسهای مریضی در پیکر یک موجود زنده می باشد که هر چه زودتر دفع بشود، خطرشان کمتر است.
فردی که بقول خود به خاطر شرایط سخت مبارزه از صف مجاهدین در اشرف جدا شده بود تعریف می کرد:” قبل از خروج از اشرف در رویای یک گوشه خلوت در کره خاکی بودم تا در آنجا مابقی عمرم رابا زندگی عادی سپری کنم ولی مدت زمان زیادی از خروجم از اشرف نگذشته بود که به خاطر عدم همکاری با وزارت اطلاعات خود را در زندانهای رژیم آخوندی یافتم و بعد از آن به این نتیجه رسیدم که فکر کردن به دنیای خارج از مجموعه سازمان و رژیم یک توهم مطلق است و اگر کسانی غیر از این فکر می کنند در خوشبینانه ترین حالت متوجه داستان نیستند.” حتما گفتن این حرف خیلی از دوستان را ناراحت و خشمگین می کند.
و چه میشود کرد این تمام واقعیت است که از اول انقلاب دو جريان می فهمیدند چه کار می کنند، یکی سازمان مجاهدین خلق ودیگري دارو دسته خمینی و مابقی با هر نام و نشانى، دانسته یا ندانسته در خدمت تقويت دو جبهه فوق بودند وحالا هم بجز ان نيست وبهمين دليل كسي كه هردو جريان فوق را مى شناسد بهتر ميداند دفع شده سازمان در هوا معلق نمي ماند،مستقيم به دام وزارت اطلاعات مى افتد و اما اگر كسي از رژيم كنده شود براي رسيدن به مجاهدين بايد پروسه طولاني تكامل را طي كند.
از بهلول پرسيدند نجس ترين شي كره زمين چيست؟گفت مدفوع اشرف مخلوقات(انسان).پرسيدند احمق ترين گروه چه كساني هستند ؟گفت ان گروهي كه درمان دردشان را در همان نجاست مى جويند!

صالح کهندل ٢٩ ارديبهشت 94

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

مسعود رجوي : چه روزگار غريبي است كه درآن آخوندهاي ياوه گو يك مقاومت سترگ را به فرقه و تروريسم متهم ميكنند

مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران
 مسعود رجوي : چه روزگار غريبي است ......
مسعود رجوي درزندانهاي شاه
چه روزگار غريبي كه در آن آخوندهاي ياوه‌گو كه كارشان حتي يك روز، بدون سر و دست بريدن و جراثقال اعدام پيش نمي‌رود، يك مقاومت سترگ و تاريخي را كه هرروزش حماسه است، به سكت و تروريسم متهم مي‌كردند. دست پيش مي‌گرفتند تا پس نيفتند! نمي‌دانستند كه در هر حال آنها را واپس مي‌نشانيم. مضحكتر، پشتيبانان آبروباخته و مزدوراني كه گمان مي‌كردند دنيا هيچ حساب و كتابي ندارد! گفته بوديم «در جايي كه هنوز يك قطره قانون و يك ذره آزادي و وجدان وجود دارد، ترديد نكنيد كه ما پيروز مي‌شويم» (12تير1386). بگذريم كه اگر قانون و عدالت بي‌مانع و رادع جاري شود و مبتني بر سيستم قطره‌يي و ذره‌يي نباشد، بي‌گمان در اين دادگاهها جاي ظالم و مظلوم و جاي قرباني و جلاد بالكل بايد تغيير كند. ظالم و جلاد همين ظَلَمه ديني و همان عمله لعنت‌شده فاشيسم مذهبي هستند كه براي كشتار و سركوب مجاهدين، اسب زين كردند و اسباب كار آماده ساختند و گواهي دروغ دادند

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

مسعود رجوي : اگر رژيم ولايت در تمام شبانه‌روز هم عليه اين مقاومت لجن‌پراكني كند، از سقوط محتوم گريزي ندارد.

مسعود رجوي رهبرمقاومت ايران
قسمتي از پيام رهبر مقاومت ايران مسعود رجوي در 12 تيرماه 1386 : مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران بگذاريد آخوندهاي درمانده , براي مقابله با موج ياري و همدردي زنان و جوانان و كارگران و معلمان به‌پاخاسته، به تبليغات ديوانه‌وار و ساختن و سر‌هم‌بندي‌كردن سريالهاي مجعول و مهوع تلويزيوني عليه مجاهدين و مقاومت روي بياورند. قضاوت در‌باره آزاديخواهي و اصالت و استقلال اين مقاومت در صلاحيت مردم و تاريخ ايران است. پيوسته گفته‌ايم و تكرار مي‌كنيم كه به‌غايت استقبال مي‌كنيم تا رودرروي مردم ايران از جواديه تا نازي‌آباد و از كرانه‌هاي ارس و خزر تا خليج فارس، درباره جزء‌به‌جزء، نكته به نكته، دينار به دينار و مو به موي هرآن‌چه در مبارزات چهل و دوساله انجام داده يا نداده‌ايم حساب پس بدهيم. به‌همين خاطر صنعت تزوير و ريا و روايات مجعول آخوندي ديگر اثر ندارد! بگذاريد آخوندهاي درمانده هم‌چنان‌كه مريم گفت براي مقابله با موج ياري و همدردي زنان و جوانان و كارگران و معلمان به‌پاخاسته، به تبليغات ديوانه‌وار و ساختن و سر‌هم‌بندي‌كردن سريالهاي مجعول و مهوع تلويزيوني عليه مجاهدين و مقاومت روي بياورند. قضاوت در‌باره آزاديخواهي و اصالت و استقلال اين مقاومت در صلاحيت مردم و تاريخ ايران است. پيوسته گفته‌ايم و تكرار مي‌كنيم كه به‌غايت استقبال مي‌كنيم تا رودرروي مردم ايران از جواديه تا نازي‌آباد و از كرانه‌هاي ارس و خزر تا خليج فارس، درباره جزء‌به‌جزء، نكته به نكته، دينار به دينار و مو به موي هرآن‌چه در مبارزات چهل و دوساله انجام داده يا نداده‌ايم حساب پس بدهيم. به‌همين خاطر صنعت تزوير و ريا و روايات مجعول آخوندي ديگر اثر ندارد! اگر رژيم ولايت در تمام شبانه‌روز هم عليه اين مقاومت لجن‌پراكني كند، از سقوط محتوم گريزي ندارد. قطار رژيم بدون دنده و ترمز در خط يكسويه اضمحلال و سرنگوني حركت مي‌كند. از اين پس هرگونه معامله و حتي عقب‌نشيني رژيم به‌طور بلافصل برروي طلسم اختناق در داخل ميهن سرشكن مي‌شود. نگذاريد كسي با ادا و اطوار و ژستهاي ميان‌تهي، صورت مسأله مردم ايران را كه همانا استبداد در پرده دين است، ناديده بگيرد يا دور بزند يا تحت‌الشعاع قرار بدهد ويا به‌جانب ديگري منحرف كند. تا اين حاكميت فاسد و نامشروع و ضدمردمي سرنگون نشده، سؤال اصلي و سؤال اول اين است كه دشمن مردم ايران كيست و چه چيزي بايد برانداخته شود؟ دقيقاً بر سر همين بزنگاه است كه مشت همه باز مي‌شود و جايي براي فريبكاري و طرفداري و تبليغ مستقيم يا غيرمستقيم براي رژيم آخوندها باقي نمي‌ماند. جايي براي مخدوش‌كردن مرز بين جلاد و قرباني، بين حاكم و محكوم و بين ظالم و مظلوم و چنگ انداختن بر گلوي قرباني به‌جاي دژخيم باقي نمي‌ماند. راه پيروزي اين‌چنين هموار و آب‌بندي و نگاهباني و تضمين مي‌شود و از دستبرد ددان و دزدان ولايت مصون مي‌ماند. قطار رژيم بدون دنده و ترمز در خط يكسويه اضمحلال و سرنگوني حركت مي‌كند. از اين پس هرگونه معامله و حتي عقب‌نشيني رژيم به‌طور بلافصل برروي طلسم اختناق در داخل ميهن سرشكن مي‌شود. نگذاريد كسي با ادا و اطوار و ژستهاي ميان‌تهي، صورت مسأله مردم ايران را كه همانا استبداد در پرده دين است، ناديده بگيرد يا دور بزند يا تحت‌الشعاع قرار بدهد ويا به‌جانب ديگري منحرف كند. تا اين حاكميت فاسد و نامشروع و ضدمردمي سرنگون نشده، سؤال اصلي و سؤال اول اين است كه دشمن مردم ايران كيست و چه چيزي بايد برانداخته شود؟ دقيقاً بر سر همين بزنگاه است كه مشت همه باز مي‌شود و جايي براي فريبكاري و طرفداري و تبليغ مستقيم يا غيرمستقيم براي رژيم آخوندها باقي نمي‌ماند. جايي براي مخدوش‌كردن مرز بين جلاد و قرباني، بين حاكم و محكوم و بين ظالم و مظلوم و چنگ انداختن بر گلوي قرباني به‌جاي دژخيم باقي نمي‌ماند. راه پيروزي اين‌چنين هموار و آب‌بندي و نگاهباني و تضمين مي‌شود و از دستبرد ددان و دزدان ولايت مصون مي‌ماند.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

مسعود رجوي : هركس با رژيم پليدد آخوندي مرز بندي ندارد ، در هر رده و مقام و مرتبت و مسئوليتي هم كه بوده، خائن و خيانت‌پيشه حقيري بيش نيست

مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران
 قسمتي از پيام رهبر مقاومت ايران مسعود رجوي  در 12 تيرماه 1386 :
ميخواهم به همه شما در هر كجا و در هر شرايطي كه هستيد، اين ملاك و معيار و اين خط قرمز و اين حصار حياتي و مرزبندي مقدس ملي و ميهني و ضرورت نگاهباني از آن را يادآوري كنم. در برخورد و تنظيم رابطه با همه افراد، اگر با دشمن مردم ايران و هلاك‌كننده حرث و نسل اين ميهن خط قرمز و مرز سرخ دارد، قدمش به روي چشم. از دادن جان هم براي او دريغ نكنيد. اما اگر با اين رژيم كه پليدي و نحوست اول و آخر است، مرز سرخ ندارد، اگر با اين رژيم، به‌نحوي درهم و هم‌جبهه و هم‌خط و هم‌موضع شده و مرز‌بندي و روزه ملي و ميهني در‌برابر اين رژيم را ولو به‌اندازه يك قطره يا يك گرم و به اندازه يك قدم يا يك قلم شكسته باشد، هركس كه مي‌خواهد باشد، در هر رده و مقام و مرتبت و مسئوليتي هم كه بوده، خائن و خيانت‌پيشه حقيري بيش نيست. نبايد به او نزديك شد. نبايد به او ميدان داد. بايد او را افشا و طرد و تحريم كرد. ديگر شايسته هيچ اعتماد و احترامي كه از خون شهيدان سرچشمه گرفته نيست. اين‌جا، يعني بر سر سرخرگ وشريان حياتي مقاومت در برابر خميني و فاشيسم مذهبي، جايي نيست كه بين يك هموطن يا يك هوادار يا عضو يا مسئول اول مجاهدين و مسئول شورا كمترين تفاوتي باشد. هر هموطن،هر هوادار و هر نفر جديد‌الورود حق دارد و مي‌تواند و بايد هر روز و هر هفته و هر ماه و هر سال، در مورد اين خط قرمز عبور‌ناپذير بين مقاومت و خيانت، همه مسئولان اين مقاومت و اين مجاهدين رابه محاسبه بكشد. نمي‌شود به هموطنان و هواداران گفت كمك كنند، تظاهرات كنند، كتك بخورند، ناسزا و دشنام بشنوند، انواع و اقسام سختيها فشارها و ناملايمات و محدوديتها را تحمل كنند، اما در مورد اين سرخرگ حياتي بي‌تفاوت باشند و كاري به آن نداشته باشند. آخر اگر اين رژيم را هفت سال هم در نمكزار بخوابانيد، پاك‌شدني نيست. دست بزنيد نجس مي‌شويد. اگر هم ديديد كه كسي از سر جهل و ناداني كاري كرده است، بلادرنگ بگوييد دستش را و خودش را آب بكشد و قلب و روحش را از آلودگي پاكيزه و تطهير كند.

مسعود رجوي : براي ما مهم، ملت ايران است. حرف اول و آخر از آن اين ملت است و بس.

مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران
قسمتي از پيام رهبر مقاومت ايران مسعود رجوي  در 12 تيرماه 1386
براي ما مهم، ملت ايران است. حرف اول و آخر از آن اين ملت است و بس. همانها كه از خميني نپذيرفتند كه مجاهدين و مقاومت ايران دزد و جاسوس و منافق و بدتر از كافر و عوامل استكبار جهاني و ستون پنجم و آلت دست عراق هستند، برچسب سخيف تروريستي را هم به‌سرعت برق‌و‌باد، دود كردند.‌
اكنون بگذاريد هر كه مي‌خواهد، با اين قبيل برچسبها، گلو پاره كند و سر خود را به صخره‌‌هاي دماوند بكوبد».
                 شمس‌الحق تبريزي از «فتنه» چه پرهيزي
اكنـون كـه بـرافكنـدي صـد فتنـه فـتانه

بگذاريد بدون ذره‌يي مبالغه بگويم كه هر يك از شما در اجتماع تاريخي «به‌سوي پيروزي»، دست‌كم، از هزار تن در داخل ميهن اشغال شده، نشان دارد.
يك لحظه فرض كنيد كه طلسم اختناق در ايران آخوند‌زده شكسته و اجتماعات و انتخابات آزاد بدون هرگونه محدوديت، امكان‌پذير است. در اين‌صورت به‌سادگي مي‌توان اين حقيقت را دريافت كه هر يك از شما قطعاً بيش از هزار بار، تكثير وطنين‌انداز مي‌شود.
هركس كه در اين حقيقت ترديد دارد، هم‌چنان كه بارها و بارها گفته‌ايم، مي‌تواند بخت رژيم نامشروع آخوندي را در برابر مريم و مقاومت برحق مردم ايران، در يك انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد بر اساس اصل حاكميت مردم (و نه ولايت فقيه) در داخل ايران بيازمايد.
چيزي كه ربع قرن است بر آن پاي مي‌فشاريم اما رژيم آخوندي هرگز به آن تن نداده و نخواهد داد.
ـ مگر اين رژيم و عوامل و همدستان و هم خطانش نمي‌گويند كه «مجاهدين پايگاه اجتماعي ندارند»!؟
بسيار خوب، پس چه باك از انتخابات آزاد بر اساس اصل حاكميت مردم داريد!؟ و چرا رژيمتان از يك گردهمايي اين مقاومت در شهرهاي آن سوي جهان يا در بيابانهاي عراق، اين‌چنين در هم مي‌ريزد، مي‌ترسد و پارس مي‌كند!؟
علتش اين است كه اكنون علاوه بر مردم ايران و مردم عراق، ميليونها تن از مردم كشورهاي اروپايي از طريق هزار نماينده منتخب خود يا با امضا و ابراز‌‌نظر مستقيم، به حمايت شما آمده‌اند. به‌نحوي كه اگر راه‌بند تروريستي برداشته شود، رژيم خوب مي‌داند كه بالمآل بند از بندش گسسته مي‌شود.
خامنه‌اي در مقام رئيس‌جمهور ارتجاع در نماز جمعه اول بهمن1366 در باره ولايت فقيه و حوزه اختيارات آن بي‌پرده مي‌گفت: «اكثريت مردم چه حقي دارندكه قانون اساسي را امضا و لازم‌الاجراكنند؟». در فاشيسم ديني، آن‌چنان‌كه خميني صراحتاً در كتابش تعريف كرده است، ولايت فقيه عيناً در حكم ولايت بر صغار و قيمومت محجورين است.
از اين‌جا مي‌توان هم ميزان ترس رژيم از انتخابات آزاد و هم ابعاد وحشت آن از مقاومت ايران را دريافت.
ما با رژيمي مواجهيم كه در همين ايام ائمه جمعه و دژخيمان قضاييه آن، استان به استان اعلام مي‌كنند كه روزانه چندين نفر را در ملأعام به‌دار خواهند آويخت تا كنترل امنيتي از دست نرود. صراحتاً مي‌گويند كه سركوب زنان به بهانه بدحجابي، قبل از هرچيز يك مشكل امنيتي مبرم را براي رژيمشان حل مي‌كند. زيرا امنيت و موجوديت نظام ننگين آخوندي در خطر است.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۶, شنبه

دعاي مسعود رجوي درمرقد مطهر حبيب خدا محمد مصطفي : بار پروردگارا شب تيره وتار مردم ايران را پايان بخش

مسعود رجوي رهبر مقاومت مردم ايران
بخشي از دعاي آقاي مسعود رجوي ، رهبر مقاومت مردم ايران در زيارت مرقد مطهرسرچشمه جوشان عشق و معرفت حبيب خدا محمد مصطفي درسال 1366 :

پروردگارا  اراده ما را صيقل زده تر كن 
خدايا نور محمدي را در ما زنده كن 
 دشمنان او رو در ايران و درراس شون خميني شياد و پليد و دجال را ريشه كن  كن 

بار خدايا به عصمت پيامبرت قسم مجاهدين خلق ايران را رستگار كن 
از سوي تمامي شهيدان ، آنهايي كه سر بر بالينت گذاشتند و اونهايي كه اينجا را زيارت نكردند و آرزويش را داشتند و آنهايي كه دلشون درراه تو تپيد و اونهايي كه تن به توحيد سپردند و سربه جانان سپردند 
زيارت ميكنم از جانب مردم ايران ، مردم درزنجير ايران و زيارت ميكنم از جانب مجاهدين خلق ايران 
بار پروردگارا شب تيره وتار مردم ايران را پايان بخش 
بارپروردگارا به حق رسول اكرمت ، ما رو رستگار كن 
در برابر تو ، دربرابر خاك پاي تو ، به نتيجه اي كه مشيت خودت است برسان .

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۵, جمعه

ايران - فروش كودكان : این است رژیم پلید ولایت فقيه


فروش كودكان ارمغان رژيم ولايت فقيه براي مردم ايران
رژيم ضدانساني آخوندها ، رژيم ولايت فقيه ، پديده اي شوم براي مردم ايران و براي مردم منطقه وجهان است ، هرجا رژيم آخوندي هست ظلم وبيداد و فقر، فحشا است و كشتار وجنگ و سركوب است ، جديدترين پديده شوم اين رژيم فروش كودكان درشهرهاي ميهن اسيرمان است كه قلب هر ايراني را به لرزه درميآورد .
اخيرا ، فروش كودكان در تهران و ساير شهرهاي ميهنمان، به عنوان يك پديده شوم و ضد انساني، ازآغاز حاكميت آخوندهاي خميني صفت، به كارنامه ننگين رژيم اضافه شد. گزارشهاي رسانه هاي رژيم حاكي از خريد و فروش كودكان در حاكميت پليد آخوندي است.
به نوشته رسانه‌هاي رژيم، کودکان به قيمت حدود ۴۰۰ هزار تومان در جنوب تهران، از خانواده‌هاي فقير و نيازمند خريداري شده و در بازار قاچاق تا ۹ ميليون تومان به فروش مي‌رسند. فروش كودكان علاوه بر تهران هم اكنون به صورت يك پديده جديد در بسياري از شهرهاي ميهن از جمله در ساري و آمل ديده مي‌شود.
همانطور كه رهبرمقاومت ايران آقاي مسعود رجوي گفتند ، تنها راه پايان دادن به اين همه ظلم ، جنايت ، سرنگوني است ، سرنگوني است ، سرنگوني است .

ازسخنان مسعود رجوی - عيد مبعث پيامبربزرگ اسلام وجود نازنيني كه نامش قرين زيبايي ها ، سلام ها و درودهاست

فرازی ازسخنان مسعود رجوی
مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران
- عيد مبعث پيامبربزرگ اسلام , حبيب خدامحمد مصطفي
 

عید مبعث برهمه آزادگان و مجاهدان و پیروان حضرت محمد مبارک . عید مبعث را از زبان آقای مسعود رجوی بشنوید تا عظمت این روز بزرگ را بهتر فهم کرده و به مسلمان بودن خود افتخار کنید . 

 «بخوان!
محمد بخوان!
بخوان! به‌نام آن که آفرید
...
بخوان و پروردگار تو باکرامت‌ترین است
آن که آموخت با قلم
آموخت به انسان آنچه را که نمی‌دانست.
بطور واقعي نسل ما اسلام انقلابي و واقعي را از مسعود رجوي شناخت ، و از او بود كه به سرچشمه خروشان عشق و معرفت وصل شد . ولي می‌خواهم ببینم خود محمد چگونه مردی بود که خدا به وجودش افتخار نمود و آن کلمات عشق را - در وجدی شگفت- بر زبان جاری کرد.
نازنین وجودی که نامش قرین سلام‌ها، درود‌ها و زیبایی‌هاست. پیام‌آوری که جهان را تنها با کلمه فتح کرد؛ کلماتی برآمده از عزیزترین لحظه قلب.
محمد، پیامبری که مکتب او با قلم و آموختن آغاز شد؛ یعنی با آگاهی و شناخت، و نخستین دشمن او ارتجاع برآمده از مرکب فشرده اعصار بود؛ آمیزه تعصب، تحجر و عشیره‌گرایی کور، ضرب شده در وحوشت ناخراشیده تاریخ.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

مسعود رجوي - ايران : باز هم جوانان ميهن «پيرهن چاك و غزل خوان و صراحى در دست» اشرفنشان پاى به ميدان گذاشتند.


قسمتي از پيام مسعودرجوي - رهبر مقاومت ايران
مسعود رجوي رهبر مقاومت ايران

23بهمن1388
سلام و صد آفرين به نسل قيام،
به رزم آوران ارتش بزرگ آزادى و انقلاب دموكراتيك مردم ايران،
از عاشورا در 6دى تا 22بهمن، خامنهاى و رژيم ولايت، در جميع جهات و در تماميت، در سركوب و در خباثت، سنگ تمام گذاشتند. يكماه و نيم نقشه كشيدند، توطئه چيدند و برنامه ريختند. به تيغكشى و تهديد و به جنجال و هياهو پرداختند. لشكر و عسكر و بسيجى آوردند. با هزاران اتوبوس، از دورافتادهترين روستاها به «سانديس صلواتى» (!) فراخواندند. نيروهاى سركوبگر خود را لايه به لايه در همه جا چيدند. كار را به دست سپاه پاسداران سپردند و تلاش كردند كمترين شكافى براى شعله كشيدن قيام باقى نگذارند. همه ارتباطات را هم بىرودربايستى و بدون كمترين محذور قطع كردند و حتى به اندك خبرنگاران دست چين شده هم اجازه ندادند از جايشان در جايگاه مخصوص خبرنگاران در مراسم نمايشى حكومت تكان بخورند. اينها را همه مىدانند و به چشم ديدهاند و لازم به طول و تفصيل نيست.
اگر چنين نمىكردند، و اگر در آينده همچنين نكنند، خطر سرنگونى با قيام تودهاى جدى مى‌شود.
اما بهرغم همه اينها، خوشا كه پيشتازان جبهه خلق و مردم ايران، نسل قيام و خط سرخ سرنگونى، با الهام از پيامبر جاودان آزادى، همان نداى هيهات منّاالذله، به‌پا خاستند و در راستاى انقلاب دموكراتيك مردم ايران عليه تماميت رژيم ضدبشرى:
- باز هم تصاوير منحوس را به‌زير كشيدند.
-باز هم «پيرهن چاك و غزل خوان و صراحى در دست» اشرفنشان پاى به ميدان گذاشتند.
-باز هم فرياد آزادى و «مرگ بر ديكتاتور» سر دادند.
-باز هم فرياد زدند: «آزادى انديشه با اين نظام نميشه»
-باز هم اعلام كردند: «بسيجى لعنتى تو دشمن ملتى»
و مهمتر از همه با وادادگان و تسليم طلبان در جبهه ولايت، مرزبندى كردند و خروشيدند:
«كشته نداديم كه سازش كنيم، رهبر قاتل رو ستايش كنيم».
جان كلام در همين جاست. جان مايهيى كه به‌سوى ارتش بزرگ آزادى مردم ايران راه مى‌گشايد و استراتژى قيام و سرنگونى را به ثمر مىنشاند.
فقط مىمانَد اين‌كه، با حمايت و «حضور دهها ميليون انسان بصير» در رژيم ولايت، چرا انتخابات آزاد را ولي فقيه ارتجاع نمىپذيرد؟
چرا اين‌قدر «محارب» دارد «اگر چه در شاخه نظامى شركت نداشته باشند».
چرا ارتباطات آزاد را بر نمى‌تابد؟ چرا با خبرنگاران و مطبوعات آزاد، دشمنى دارد؟ «دهها ميليون انسان بصير» چه نيازى به كهريزك و اوين و قانون قصاص ضدبشرى و بريدن دست راست و پاى چپ و پرتاب از بلندى دارند؟
ترديدى نيست كه رژيم از ترس قيام و سرنگونى و آنچه در عاشورا شعلهور شد، حداكثر توان سركوبگرى خود را قبل از 22بهمن و در روز 22بهمن بهكار گرفت. به‌عنوان مثال، در روزهاى قبل، تا آن‌جا كه مى‌توانستند، فعالان شناخته شده و عناصر كليدى و گرداننده تظاهرات را كه قبلاً شناسايى شده بودند، دستگير كردند تا موتور محرك تظاهرات از كار بيفتد. از40روز پيش، اطلاعات سپاه و بسيج و انتظامى، تدريجاً اسامى و مشخصات بيش از 5000 مخالف فعال را در محلات مختلف تهران وارد بانكهاى اطلاعاتى خود كرده بودند.
از اين‌رو تا آن‌جا كه به سپاه پاسداران مربوط مى‌شود، هم‌چنان‌كه در پيام قيام عاشورا، و قبل از آن در 30خرداد امسال، و قبلتر از آن در آبان سال 86، و هميشه گفتهايم، فقط تكرار مىكنم كه جواب در ارتش آزادىست و «وعده نهايى ارتش آزادى با شما، در تهران» است.
«رژيم پوسيده آخوندى دو راه بيشتر ندارد:
يا عقب بنشيند و جامهاى زهر زنجيره‌يى را يكى پس از ديگرى سر بكشد تا بالمال طلسم اختناق درهم بشكند.
يا با انقباض و ميليتاريسم هر چه بيشتر، به پيشروى و ماجراجويى رو بياورد تا ضربات و عواقب بعدى آن را تحمل كند.
لكن تا آن‌جا كه به ما مربوط مى‌شود، گفته‌ايم و تكرار مى‌كنيم كه مى‌خواهيم رژيم هر‌چه سريعتر پس بنشيند، هر چند كه اين فرض بسيار بعيد به‌نظر مى‌رسد، اما در اين‌صورت قيمت هر چه كمترى مى‌پردازيم. از اين‌رو، با قطع و يقين مى‌گوييم: بفرماييد عقب بنشينيد، خواهش مى‌كنيم عقب بنشينيد و واپس بتمرگيد! در اين‌صورت مردم ايران و جوانان مبارز و مجاهد اين ميهن، خوب مى‌دانند شما را با ارتش قيام، چگونه جارو كنند و به زباله‌دان تاريخ بريزند!
اما اگر ناپرهيزى نموديد و به اميد اين‌كه جنگ زمينى امكانپذير نيست و نيروى زمينى در كار نخواهد بود، هوا بَرتان داشت و در مدلهاى پاسدار‌نشان احمدى‌نژادى پيش رفتيد، اگر هم‌چنان‌كه در سر داريد، به تصفيه‌هاى بزرگ و به سركوب هر چه بيشتر و به كشتار براى جلوگيرى از قيام روى آورديد، وعده نهايى ارتش آزادى با شما، در تهران…» (7آبان86).
اگر تفاوت 22بهمن با روز عاشورا فقط در غلظت نظامى و بسيج نيرويى است، حرفى نيست و جواب ما هم از پيش روشن است و آن را در فرداى عاشورا هم گفته بوديم. گفته بوديم:
«زنده باد ارتش آزادى!
زنده باد انقلاب دموكراتيك مردم ايران!
زنده باد ارتش بزرگ آزادى مردم ايران!
ارتشى كه در سراسر ميهن براى آزادى به‌پا خاسته، هرچند كه مانند مجاهدان اشرف بىسلاح است. اما با دست خالى هم نشان داد كه تا كجا مى‌توان و بايد بر فرق رژيم كوبيد» (8دى88).
***
در سال 56 هم همين بود. در سال 57 هم همين بود. وقتى كه رژيمى دارد واژگون مىشود، موضوع آلترناتيو و رهبرى است. خيلى هم جديست. صورت مسأله قيام اينه. نه چپروى و راستروى.
اول، خب موضوع انتخابات بود، درست. بعد اين موضوع رفت كنار. موضوع اصلى رو آمد.
موضوع كانونى كه بيرون زده است، موضوع رهبرى است.
حالا قيام رسيده به اين درجه از عمق، راديكاليزاسيون، تعميق. حرفش چيست؟ مى گويد: مرگ بر اصل ولايتفقيه. عكس خامنهاى را مى گذارد وسط لگدمال مىكند و آتش مىزند. مىگويد مرگ بر ديكتاتور، مرگ بر خامنهاى. مثل زمان شاه، ديگر دعوا با نمىدونم نخستوزير هويدا نيست!
موضوع رهبرى يعنى چى؟ يعنى آقا به كدام سمت مىخواهى ببرى؟
فرض كنيد شما راننده يك ماشين هستيد. در كدام جاده مىخواهى بروى؟ كدوم مسير؟ آدرست كجاست؟ آدرس بده ببينم. كجا مىخواهى بروى؟
نتيجه! موضوع جدىيى كه سر برداشته موضوع رهبرى است كه به كدام سمت مىخواهى ببرى؟ مىخواهى بروى بگويى كه هدف اينست كه موسوى بشود رئيسجمهور
آقا هدف اينست؟ يا هدف جمع كردن اين رژيم و سرنگونى است؟
ملاحظه مىكنيد كه موضوع رهبرى قيام شعله مىكشد.
توده مردم و آنهايى كه صف مقدم هستند، دانشجوهايى كه در ايران هميشه درصف مقدم بودهاند، مىگويند مرگ بر اصل ولايتفقيه. ولى آنها مى گويند ساختارشكنى نكنيد.
ما چه گفتيم؟ گفتم راه و مسير، جمع كردن بساط اين رژيم است، نه ساخت و پاخت با آن، نه كنار آمدن باآن، نه امتياز گرفتن ازآن. اين است نقش كانون استراتژيكى نبرد. اين است كانون الهام و اميد و راه نشان دادند.
اين است نقش پيشتاز. اين است نقش عنصر رهبرى كننده كه بايد يك گام كيفى جلوتر باشد، نه عقبتر.
حالا در قدمهاى بعد، خواهيد ديد كه اين تضاد، تضاد اصلى و تضاد شماره يك جنبش است، يعنى تضاد رهبرى. منظورم از رهبرى يعنى اين كه آقا چه مسيرى؟ چه هدفى؟ كجا مىخواهى بروى؟ ببين! مىخواهى اين رژيم را نگهدارى؟ اصلاحش كنى؟ مىخواهى رئيسجمهورش را عوض كنى؟ مىخواهى از خامنهاى امتياز بگيرى؟ چه مىخواهى؟ اول اين را بگو ببينم.
اين صحنهها و اين دانشجويان و اين مردمى كه ما ديديم، اينها چه مىخواهند؟ اين رژيم رامىخواهند؟ «بود» اين رژيم را مىخواهند يا نبودش را؟ كدام را؟
باقى ماندن رژيم را مىخواهند يا سرنگون كردنش را؟ كدام را؟
خب، پس مىبينيد صفحه مختصات قيام گام به گام عوض شده. از يك نقطه جهشآسايى عبور كرده. هر كس بايد تصميمش را بگيرد.
موضوع روى ميز، الان موضوع رهبرى قيام است. از موضوع رهبرى، منظورم اسم و رسم و اينها نيست ها. منظورم اين است كه به كدام راه مىبرى؟ به چه سمت؟
در مجموع، دو سمت بيشتر وجود ندارد. يا حفظ و اصلاح همين رژيم، مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً استحالهاش، يا خطى كه شما طى سه دهه رفتهايد (27آذر88).
در بحث قيام گفتيم وقتى كه قيام پيش مىرود، موضوع رهبرى مطرح است، رهبرى قيام نه از موضع اسم، از موضع رسم!… .