چه روزگار غريبي كه در آن آخوندهاي ياوهگو كه كارشان حتي يك روز، بدون سر و دست بريدن و جراثقال اعدام پيش نميرود، يك مقاومت سترگ و تاريخي را كه هرروزش حماسه است، به سكت و تروريسم متهم ميكردند. دست پيش ميگرفتند تا پس نيفتند! نميدانستند كه در هر حال آنها را واپس مينشانيم. مضحكتر، پشتيبانان آبروباخته و مزدوراني كه گمان ميكردند دنيا هيچ حساب و كتابي ندارد! گفته بوديم «در جايي كه هنوز يك قطره قانون و يك ذره آزادي و وجدان وجود دارد، ترديد نكنيد كه ما پيروز ميشويم» (12تير1386).
بگذريم كه اگر قانون و عدالت بيمانع و رادع جاري شود و مبتني بر سيستم قطرهيي و ذرهيي نباشد، بيگمان در اين دادگاهها جاي ظالم و مظلوم و جاي قرباني و جلاد بالكل بايد تغيير كند. ظالم و جلاد همين ظَلَمه ديني و همان عمله لعنتشده فاشيسم مذهبي هستند كه براي كشتار و سركوب مجاهدين، اسب زين كردند و اسباب كار آماده ساختند و گواهي دروغ دادند